ارزش آفرینی یک مفهوم محوری در ادبیات تحقیقات مدیریت و سازمان چه در سطح خُرد (فردی، گروهی) و چه سطح کلان (نظریه‌ سازمانی، مدیریت استراتژیک) است. هنوز هم اجماع نظر کمی در مورد مفهوم ارزش آفرینی یا چگونگی حصول آن وجود دارد.

با تعریف ارزش آفرینی، اکنون توضیح می ‌دهیم که چگونه می ‌توان از تبادل ارزش و استفاده از ارزش بهره برد. آمابیل (۱۹۹۶) از مفاهیم تازگی و تناسب برای تشریح این موضوع استفاده می‌ کند که چگونه افراد می ‌توانند در مورد فعالیت ‌های خلاقانه قضاوت کنند. او می ‌گوید: «یک محصول زمانی خلاقانه تلقی می‌ شود که پاسخی تازه، متناسب، مفید و با ارزش به وظایف و کارهای تعیین شده باشد.» بنابراین، ما پیشنهاد می کنیم که ایجاد یک ارزش جدید به ارزیابی افراد از تازگی و تناسب یک محصول بستگی دارد. هر چه این تناسب و تازگی بیشتر باشد، احتمال استفاده و تبادل این ارزش بیشتر خواهد شد.

وقتی سازمان منبع ارزش آفرینی است، موضوعات مرتبط با نوآوری، ایجاد دانش، قوه‌ ابتکار و مدیریت مطرح می ‌شوند. نهایتاً در سطح اجتماعی، سطح کارآفرینی و سطح شرایط کلان اقتصادی پا به عرصه می‌ گذارند.
فرد به عنوان یک منبع ارزش آفرینی
افراد با اجرای کارهای بدیع و متناسب، خدمات، مشاغل، محصولات، فرآیندها و غیره که می‌توانند برای مصرف ‌کنندگان و کاربران آنها (مانند کارفرمایان، مخاطبان، مشتریان) ارزش باشند، اقدام به ارزش آفرینی می ‌کنند. ممکن است ارزش ایجاد شده ناشی از یک وظیفه، خدمات یا شغل جدیدی باشد که هزینه‌ های کمتری را برای کاربران و استفاده‌ کنندگان دارند. مثلاً کارمندی که برای یک تولیدکننده کار می‌ کند، ممکن است روش سریع‌ تری برای کار کردن داشته باشد که می ‌تواند ارزش بالاتر و کیفیت بهتری را موجب شود.
سازمان به عنوان منبع ارزش آفرینی
پورتر (۱۹۸۵) در کتابش پیرامون موضوع مزیت رقابتی، به سمت تجزیه و تحلیل سطوح سازمانی حرکت کرده و اظهار می‌ دارد که یک ارزش جدید، زمانی خلق می ‌شود که شرکت‌ ها روش ‌ها، فن‌آوری ‌ها و یا مواد خام جدیدی را در اجرای فعالیت‌ هایشان به کار می ‌گیرند. بنابراین، وقتی سازمان واحد تجزیه و تحلیل است، فعالیت ‌های مبتکرانه و نوآورانه بر فرآیند ارزش آفرینی تأثیر می ‌گذارند. دامن‌پور (۱۹۹۵) اظهار می ‌دارد که سازمان ‌های نوآور، محصولات، خدمات یا شیوه ‌های مدیریتی جدیدی را در قبال فعالیت‌ هایشان به کار می‌گیرند. محصولات، خدمات یا شیوه‌ های جدید مدیریتی ناشی از فرآیندی نوآورانه هستند که متشکل از یک تلاش آگاهانه برای توسعه‌ یک ایده‌ جدید در قبال بازار، بلندپروازی‌ های فنی یا سازمانی و تلاش ‌های جمعی در طول زمان است و نیازمند منابعی بیشتر از آنچه است که امروز به کار گرفته می شوند.
جامعه به عنوان یک منبع ارزش آفرینی
در سطح اجتماعی، می‌ توان از طریق برنامه ‌هایی برای کارآفرینی و نوآوری در سازمان ‌ها و همچنین توسعه‌ نوآوری در کسب و کارهای جدید به فرآیند ارزش آفرینی دست یافت. جوزف شومپیتر (۱۹۳۴) بر ماهیت بهم پیوسته‌ محیط بازار تاکید کرده و استدلال می ‌کند که این امر ناشی از نوآوری مستمر و پیشرفت‌ های فنی است. اگر شرکت ‌ها نتوانند نوآوری کنند، رقبا جایگاه آنها را تهدید خواهند کرد و در نتیجه نوآوری ‌های جدیدی بوسیله این رقبا به بازار معرفی خواهند شد. شرکت ‌ها برای جلوگیری از حذف شدن خویش، باید مستمراً تلاش کنند تا محصولات، شیوه‌ ها و ابتکارات جدیدی را به کار گیرند. در واقع، شومپیتر (۱۹۴۲) چنین استدلال کرد که نوآوری شرکت ‌ها در راستای رسیدن به سودآوری، یک منبع کلیدی برای توسعه‌ بازار و رشد اقتصادی سازمان ‌ها و شرکت ‌ها است.

مهم ترین وجه مشتری مداری، ارزش آفرینی است. ارزش آفرینی به معنای رویکردی است که یک سازمان در قبال همه ذینفعان و به ویژه مشتریان خود در پیش می گیرد و در آن مشتری را محور همه فعالیت ها و فرایندهای خود قرار می دهد و از منظر او سازمان را به نحوی مهندسی می کند که محصولات و خدماتی که ارائه می دهد نیازها و خواسته های مشتری را تأمین کند.

فلسفه وجودی سازمان باید با ارزش آفرینی آغاز شود و در آن، ارزش، توسط مشتری تعریف شود. در طرح ارزش آفرینی سازمان برای مشتریان، فعالیت های غیرارزش آفرین حذف می شود و زنجیره فعالیت ها و فرایندهایی شکل می گیرد که شروع آن خواست و نیاز مشتری و پایان آن رضایت و خشنودی وی باشد.

مشاهده، تنظیم و جهت دهی فعالیت ها و فرایندهای سازمان از نگاه مشتری باعث می شود که سازمان، مشتری را در تمامی زمینه های کاری خود، از طراحی محصول تا بازاریابی، آموزش، توسعه، فروش، ارزیابی عملکرد و پاداش دهی مشارکت دهد و پیشنهادها و نظرات او را در نظر بگیرد. در این میان، مشتریان ناراضی و ناخشنود که با انتقاد و ارائه راهکارهای بهبود، سازمان را به چالش می کشند جایگاهی ویژه می یابند و مهم ترین منبع یادگیری محسوب می شوند. کارکنان نیز در صف مقدم خدمت به مشتری و جلب رضایت وی قرار می گیرند و سازمان برای تحقق ارزش آفرینی به مشتریان، به کارکنان نیز بها می دهد به این ترتیب همه سرمایه های فکری و سازمانی در خدمت حفظ سرمایه مشتری به کار گرفته می شود .

منابع :

سایت ویستا و نشریه میثاق مدیران

شبکه اینترنتی آفتاب

 

اشتراک گذاری پست در شبکه های اجتماعی

Submit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn